استفاده از صداهای ضبط شده احمد متوسّلیان، فیلمبرداری حرفهای با دوربین روی دست و نگاتیو شانزده میلیمتری، موسیقی متن خوب «ایستاده در غبار» را به فیلمی موفّق از لحاظ سینمایی تبدیل کرده است.
به گزارش عرصه، ایستاده در غبار روایتی است مستندگونه از زندگی سردار احمد متوسّلیان، که پس از سالها خدمت در سپاه پاسداران در پاوه و مریوان و خرمشهر و غیره، نهایتاً در جریان یک ماموریت دیپلماتیک در لبنان مفقود شد… یا به قول خود فیلم: «رفت که رفت»…
فیلم روایتش را از دوران نوجوانی احمد شروع می کند و خاطرات دوستان و همکلاسیها و اعضای خانواده ی احمد را روی تصاویری شبهِ مستند از زندگی او می شنویم (فرمی که تا انتها حفظ میشود)؛ امّا برخلاف رویه معمولِ داستانهای اینچنینی، اسیر کلیشه نمی شود و اصراری ندارد که بگوید «وی در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود…». احمد فرزند یک خانواده ی معمولی است؛ درسش نه خوب است و نه بد؛ گوشهگیر و قدرتطلب است، حتّی در مدرسه و محلّه دعوا و کتککاری هم می کند؛ در شیرینیفروشی پدرش کار می کند، پدری که تجدید فراش کرده و احمد چندان دلِ خوشی از او ندارد. فیلم، دست کم در ابتدای راه، تلاش نمی کند احمد را یک شخصیتِ آسمانیِ فوقِ بشری تصویر کند… و همین امر باعث می شود مخاطب با قهرمانِ داستان و فرمِ خاص روایتِ فیلم همراه شود.
ایستاده در غبار، صرفنظر از محتوا و دقتِ عملش در واگویه کردن بخشی از تاریخ معاصر (که بررسیاش کار مورّخان است و خارج از حوصله و محدودهی این یادداشت)، از لحاظ فرم و ساختار، در کاری که می خواهد انجام دهد بسیار موفّق است، و حال و هوای مستندگونهاش فوقالعاده طبیعی درآمده، چنانکه جمله ابتدای فیلم که یادآوری میکند «هیچیک از تصاویر استفاده شده در این فیلم واقعی و آرشیوی نیستند.» کاملا لازم و ضروری به نظر می رسد.
استفاده از صداهای ضبط شدهی احمد متوسّلیان، فیلمبرداری حرفهای با دوربین روی دست و نگاتیو شانزده میلیمتری، موسیقی متن خوب که به موقع حماسی و پرحجم میشود و به وقتش لابلای تصاویر میخزد، و بالاخره بازیهای خوب و یکدست بازیگران نه چندان نام آشنا، «ایستاده در غبار» را به فیلمی موفّق از لحاظ سینمایی تبدیل کرده و نشان می دهد که کارگردان جوان فیلم به زبان سینما مسلّط است. با این حال قصّه فیلم، که خوب و گیرا شروع می شود، اندکی بر مدار تکرار می افتد و نهایتا در طول فیلم، گهگاه جذّابیتش کم می شود.