به گزارش عرصه به نقل از روابط عمومی برگزارکننده این نشست، نویسنده این کتاب، تعدادی از خوانندگان آن، مهدی یزدانیخرم و میثم کیانی بهعنوان منتقدان، در این جلسه حضور داشتند. فرهاد بردبار که پیش از این، رمان «رنگ کلاغ» را در سال ۱۳۸۳ نوشته بود و در همان سال برندهی جایزه «بنیاد گلشیری» شد، دومین رمان خود، «شوماخر همیشه اینجاست» را در پاییز ۱۳۹۵ در نشر چشمه به چاپ رساند.
در ابتدای جلسه، میثم کیانی – منتقد – دربارهی رمان بردبار گفت: کتاب شوماخر جزو کتابهایی است که فرآیند تولید فکر و تولید قصه در آن وجود دارد. مزیتهای چشمگیری نیز دارد، آن هم خط توالی داستان است شخصیت داستان زمانی دلش را به دریا زده و به خیابان آمده، از نظر من این ادبیات است، چون در حال تجربه کردن است. دنبال میکند که تاریخ را به میان بکشد. دنبال این است تا دیالوگهای خاص خودش را از دهان آدمهای عام بیرون بکشد.
پس از نکاتی که کیانی دربارهی کتاب یادآور شد، یکی از حاضران در جلسه اظهار کرد: یک نکته خیلی مهمی که رمان داشت و نظرم را وقتی تمام شد به خود جلب کرد، این بود که هیچ اتفاق خاصی در رمان نیفتاده است، یعنی تنها نقطه اصلیای که دارد، این است که نمیخواسته که چیزی بگوید. خیلی از رمانها سعی میکنند که هیچ چیزی نگویند، ولی به اندازهی این رمان موفق نبودهاند. اینجا صرفا یک آدم و کاراکتری است که از بیخوابی بیرون میزند و در واقع، روایت یک شبانهروز از بیخوابیاش را میشنویم، گویی هیچچیز جز این قضیه مرکز توجه نیست؛ اما به نظرم در مرکز توجه است و فکر میکنم این اصلیترین اتفاقی است که در رمان افتاده و تقریبا هم نویسنده از پس آن بر آمده است.
در بخش دیگری از این جلسه، مهدی یزدانیخرم – منتقد – گفت: رمان شوماخر را به دلایل نقدی و متنی دوست دارم. فکر میکنم نگاهی که میثم کیانی داشت، نگاه و خوانش خیلی دقیقی بود، در حالی که نگاه من به رمان متفاوت است. میثم کیانی اشاره درستی به بحث بیخواب و خواب در رمان داشت و این موضوع، محور رمان است که یک سابقه معرفتشناختی دارد.
او ادامه داد: خواب یک امر کلاسیک و سنتی است و خیلی از اتفاقات مهم در کتاب مقدس یا قصههای سنتی در خواب میافتد. جنس بیخوابی که در اینجا وجود دارد، دومین پیشفرض من درباره شخصیتهاست.
وی افزود: شخصیت اصلی این رمان، سینا نیست، بلکه عمو است. در رمان شوماخر، برخلاف دوستان که فکر میکنند قهرمان اصلی رماننویس است، من میگویم که اصلا رماننویس نیست. میخواهد رمان بنویسد، ولی چیزی ننوشته است. کیانی حرف درستی میزند، میگوید چرا مثلا مکانیک نیست، چرا نانوا نیست، چرا یک نقاش نیست. توضیح من این است که او اصلا نیست. او میخواهد رماننویس باشد.
یزداخی خرم ادامه داد: سینا (یکی از شخصیتهای رمان) شخصیتی بسیار منفعل دارد که فرصتی پیدا نکرده است تا بخوابد، نکته فلسفی و خاصی پشتش نیست. من به این دلیل، شوماخر را دوست دارم که پرسوناژ اولش سینا به ظاهر یک آدم فوقالعاده محافظهکار و درونگرا و شاید دروغگو باشد، آدمی است که آنچنان عملگرا نیست.
در ادامه نشست، یکی دیگر از حاضران در جلسه با اشاره به اینکه رمان بردبار، رمانی لذتبخش بود، گفت: جملهای محمد کشاورز دارد که میگوید داستان همهاش نباید آورده نویسنده باشد. جاهایی هم برای مشارکت خواننده باید در نظر گرفت. من این طوری احساس کردم، خیلی دوست دارم در این فضا تخیل کنم. به نظرم، داستان، یعنی نویسندگی نهادی است که به راحتی به آدمها هویت میدهد. شاید به این دلیل، نویسنده به این سمت میرود که شخصیت داستان، نویسنده باشد و این با خواستههای ایدهآلیستی ما هم هماهنگی دارد. این شخصیت به نظرم نوجوان به نظر میرسید.
در انتهای جلسه، فرهاد بردبار – نویسنده کتاب – با اشاره به نظرات خوب منتقدان و خوانندگان، دربارهی زمان صرفشده برای نوشتن رمان، گفت: شیوهی من اینطور است که ایدهها را بهصورت پراکنده مینویسم. ایدهها را مینویسم تا به هر حال پلان و پلات آن دربیاید و حالا اینها آهسته آهسته شکل میگیرند و ایدهی کلی ساخته میشود. با چیدن اینها در کنار هم، شاکلهی اصلی رمان بهوجود میآید، اما تحریر نوشتار اولیه حدودا دوماه طول کشید و اینکه حالا از قبل یادداشتهایش را از چه زمانی شروع کردم، شاید از مدتها پیش بوده باشد که اصلا یادم نیست؛ ولی بازنویسی میشود، یعنی آن چیزی که در مدت دوماه نوشته میشود، ممکن است که چندماه یکبار دوباره بازنویسی شود تا بهصورت رمان دلخواه من درآید.
–